نشست خبری پر چالش رئیسجمهور در عصر روز گذشته، مهمترین موضوع امروز روزنامههای صبح کشور بود. پاسخ رئیسجمهور به پرسش های مختلف خبرنگاران از برجام تا وضعیت اقتصادی و البته سؤالهای پرتکرار انتخاباتی، هر یک امروز به گونهای بر صفحه نخست روزنامهها نشست و هر کسی از ظن خود یار سخنان رئیسجمهور شد.
در این میان، شاید وطنامروز که به سیاق همیشه صفحهنخستهای پر بحثی را میبندد، توانسته بود با انتخاب مناسب تیتر و همخوانی آن با عکس استفاده خود را از سخنان رئیسجمهور ببرد. تصویری از روحانی با چشمان بسته در نشست خبری روز گذشته با تیتر درشت «عینک بزنید!» که هرچند برداشتی از بخشی از سخنان رئیسجمهور بود که روز گذشته به منتقدان دولت ـ و شاید حتی وطنامروز ـ گفته بود بهتر است عینک بزنند اما مضمون دیگری را هم الغا میکند.
در میان همه گزارشها از سخنان روز گذشته رئیسجمهور اما شاید متفاوتترینش هم مربوط به صبحنو باشد. روزنامه نزدیک به یکی از کاندیداهای احتمالی انتخابات 96 با تیتر بزرگ «تردید» مینویسد: «رئیسجمهور برای دومین بار در سههفته اخیر از پاسخ دادن به پرسشی درباره نامزدی در انتخابات 96 خودداری کرد» و در بخشی از سرمقاله این روزنامه با تیتر «سکوت ابهامآفرین» میخوانیم: «آیا آقای روحانی قصد نامزدی در انتخابات سال آینده ریاست جمهوری را ندارد؟ این سوالی است که ممکن است در پی دو مصاحبه اخیر رئیس جمهور برای افکار عمومی پدید آمده باشد. وی در این مصاحبه، از پاسخ درباره حضورش در رقابت انتخابات سال 96 طفره رفت و اظهارنظر در این باره را به آینده موکول کرد. این سکوت همراه با ابهام ایشان میتواند دارای دو منشأ باشد؛ اول اینکه با توجه به ناکامیهای دولت در اجرای وعدههایش به خصوص در زمینههای اقتصادی که منجر به کاهش شدید محبوبیت آن در ماههای اخیر شده است ، آقای روحانی در ورود به عرصه رقابت ریاست جمهوری دچار تردید جدی شده یا آنکه تلاش آقای روحانی برای ایجاد یک نوع مطالبه و سپس اجماع در میان احزاب و جریانهای سیاسی همسو با دولت است که شاید درباره توفیق یا عدم توفیق وی در انتخابات آتی تردید داشته باشند و آنها از این منظر میکوشند نفر جایگزینی را به عنوان آلترناتیو وارد صحنه کنند. دراین باره یعنی ورود یک یا دو آلترناتیو همراه با آقای روحانی، اشخاص و چهرههای گوناگونی از اصلاح طلبان تلاشهایی را در ماههای اخیر آغاز کردهاند و از قضا مرحوم آقای هاشمی رفسنجانی نیز رایزنیهایی با برخی افراد داشت، البته مسلم است آقای روحانی از این اقدامات نباید خرسند باشد. نکتهای که در حاشیه این بحث باید متذکر شد، تلاش برخی از چهرههای اصلاحطلب در دامن زدن به شایعه احتمال رد صلاحیت آقای روحانی است تا از این رهگذر ضمن برانگیختن احساسات سیاسی طرفداران خود، به ایجاد جو منفی علیه شورای نگهبان نیز مبادرت کنند که طبعاً این رفتار آن ها هیچ مبنای درستی نداشته و صرفاً یک حرکت سیاسی کور است.»
یکی از موضوعات پربحث این روزها، موضوع جانشین آیتالله هاشمی در مجمع تشخیص مصلحت نظام است. روزنامه جمهوری اسلامی روز گذشته با طرح موضوعی، احتمال انتخاب رئیسجمهور به این پست را محتمل دانست و کیهان هم امروز این موضوع را «مغالطه و استدلال زورکی درباره ریاست مجمع» خوانده و مینویسد: «یک روزنامه حامی دولت برخلاف واقعیتهای موجود نوشت رویه بوده که رئیسجمهور رئیس مجمع تشخیص مصلحت بشود، بنابراین احتمالا روحانی رئیس این مجمع میشود. روزنامه جمهوری اسلامی با اشاره به ریاست آیتالله خامنهای بر اولین مجمع تشخیص مصلحت با حکم حضرت امام خمینی مینویسد؛ با تشکیل مجمع تشخیص مصلحت نظام، آیتالله خامنهای که در آن زمان رئیسجمهور بودند، عهدهدار ریاست آن شدند. این دوره به مدت کمتر از دو سال طول کشید و چون امام خمینی در خرداد 1368رحلت نمودند و حضرت آیتالله خامنهای به رهبری انتخاب شدند، آیتالله هاشمی رفسنجانی که در همان سال به ریاست جمهوری انتخاب شده بود، ریاست مجمع تشخیص مصلحت نظام را برعهده گرفت. بدین ترتیب، در دورههای اول و دوم ریاست مجمع تشخیص مصلحت نظام با رئیسجمهور بود.
بعد از آنکه دوران ریاست جمهوری آیتالله هاشمی رفسنجانی در سال 1376 پایان یافت، ایشان با حکم رهبری در ریاست مجمع تشخیص مصلحت نظام ابقا شد و تا پایان عمر یعنی 19 دیماه 1395 عهدهدار این مسئولیت بود. این روزنامه میافزاید: اینکه در دورههای اول و دوم، ریاست مجمع تشخیص مصلحت نظام برعهده رئیسجمهور بود، به نظر میرسد یک رویه است. ابقای آیتالله هاشمی رفسنجانی در ریاست مجمع نیز به نوعی استمرار همان رویه محسوب میشود. بر همین اساس، این احتمال وجود دارد که رئیسجمهور کنونی به ریاست مجمع تشخیص مصلحت نظام منصوب شود هر چند انتصاب رئیس مجمع از اختیارات رهبری است و باید منتظر ماند تا ایشان در این زمینه تصمیم بگیرند.
نقض استدلال مغلوط روزنامه جمهوری اسلامی این است که اولا به اذعان خود این روزنامه، مرحوم هاشمی در دوره اخیر رئیسجمهور نبود و با حکم و صلاحدید رهبر معظم انقلاب به ریاست مجمع گماشته شد. ثانیا احمدینژاد و خاتمی هر کدام 8 سال رئیسجمهور بودند اما به ریاست مجمع منصوب نشدند. ثالثا صلاحیت فرد، مهمترین مسئله برای ریاست مرکزی مهم مانند مجمع تشخیص مصلحت نظام است.»
روزنامه اعتماد امروز در یادداشتی با تیتر «آمارهاي عجيب آقاي وزير سابق!» به نامه وزیر اقتصاد دولت احمدینژاد که روز گذشته به صورت گسترده در رسانههای اصولگرا تحت عنوان «وزير اقتصاد دولت دهم با ارايه مستنداتي از مركز آمار ايران گزارش بيكاري دولت يازدهم را راستيآزمايي و دلايلي بر رد اين گزارشها ارايه كرد» منتشر شده بود، چنین پاسخ داد: آقاي وزير دولت احمدينژاد در يادداشت خود نوشته است: «دولت يازدهم نتوانسته حتي نصف متوسط ساليانه شغل خالص ايجاد شده در دولتهاي نهم و دهم، شغل ايجاد كند و لذا نرخ بيكاري در دولت يازدهم افزايش يافته است.» استدلال وي براي مقايسه فصل بهار سال ١٣٨٤ و ١٣٩٢ است و تعداد نيروهاي فعال و شاغل را در اين دو مقطع به اين صورت نوشته و تفاوت آنها را برابر توليد شغل در دولت احمدينژاد دانسته است.
سپس تفاضل تعداد شاغلان را در دو مقطع زماني حساب كرده كه حدود ٢/٣ ميليون نفر ميشود و اين را معادل مشاغل ايجاد شده در دوره احمدينژاد دانسته است كه براي ٨ سال، به طور متوسط سالانه حدود ٤٠٠ هزار شغل ميشود! در ذيل جدول هم نوشته است كه: «ماخذ: بانك مركزي جمهوري اسلامي ايران و مركز آمار ايران» معلوم نيست كدام گزارش و كدام رقم را آقاي وزير استفاده كرده؟ اين نوع ارجاع دادن در نوع خود بي نظير است.
هرچند وي مدعي شده كه آمار فصلي را نوشته ولي معلوم نيست كه اين آمار از كجا آمده، چون آمار فصلي تفاوت زيادي با آمار سالانه ندارد و آمار سالانه مركز آمار در مورد اين دو مقطع به كلي متفاوت با آن چيزي است كه آقاي وزير سابق نوشتهاند.
منبع ستون اول صفحه ٦ گزارش كد ٨٨-٠١-٠٥ بهار ٨٨ مركز آمار ايران است و منبع ستون دوم نيز چكيده نتايج طرح آمارگيري نيروي كار سال ١٣٩٢ مركز آمار ايران صفحه ٥.
بنابراين در بهترين حالت در ٨ سال ٨٤ تا ٩٢ فقط ٧٠٠ هزار شغل ايجاد شده است كه سالانه حدود ٨٥ هزار شغل ميشود كه در برابر ايجاد اشتغال سالانه حدود ٦٠٠ هزار شغل در اواخر دولت اصلاحات و صدها هزار شغل در دولت جديد، يك فاجعه تمامعيار اقتصادي و اجتماعي محسوب ميشود و تمام مشكلات فعلي كشور در زمينه بيكاري محصول اين فاجعه اقتصادي است. ولي مساله مهمتر اينكه وزير اقتصاد آن دولت پس از گذشت سه سال، چگونه حاضر ميشود كه چنين آماري را در يك يادداشت خود بنويسد و به جامعه ارايه دهد؟ خواننده از اين يادداشت و سطح كارشناسي نويسنده آن، چه برداشتي بايد بكند؟
روزهوای پاک موجب شد تا بسیاری از روزنامهها در صفحات داخلی خود با گزارشهای مختلف به این موضوع بپردازند. از جمله ابتکار که در گزارشی به قلم زهرا داستانی نوشت: اینجا تهران است. مرکز ثقل ایران. همه چیز را با تهران میسنجیم، حتی آلودگی را. گرچه هنوز 2 ماه تا پایان سال 95 باقی مانده اما تا کنون 63 روز آلوده را پشت سر گذاشته است. روزهایی آلوده که البته به نسبت سال گذشتهاش کمتر بوده است. آمارها میگویند که از ابتدای سال تاکنون تهران 19 روز را در شرایط پاک، 225 روز را در شرایط سالم، 103 روز را در شرایط ناسالم برای گروههای حساس، 5 روز را در شرایط ناسالم و یک روز را در شرایط بسیار ناسالم سپری کرده است. تهران در سال 94 اما 16 روز پاک، 233 روز سالم، 113 روز ناسالم برای گروههای حساس و سه روز ناسالم داشته است. این در حالی است که سال 1393 شمار روزهای پاک 16 روز، سالم 233 روز، 113 روز ناسالم برای گروههای حساس و سه روز ناسالم بوده است. اما این آمارهای تلخ و شیرین تنها مختص تهران نیست. سال 95 آسمان برای کلانشهرها و شهرهای صنعتی چون اراک، تبریز و اصفهان نیز سیاه بود.
آلودگی هوا سالهاست که بر سر آسمان کلانشهرهای ایران سایه انداخته است و مبارزه با آن سالهاست که ادامه داد. ایران از سال 1350 دچار آلودگی هوا بوده و هر شهری که به کلانشهر تبدیل میشده به تدریج در زمره شهرهای آلوده قرار میگرفته است. تهران یکی از همین شهرهاست که به واسطه توسعه ناپیدار روز به روز بر وسعت و جمعیتش افزوده شده و روز به روز نفسش تنگ تر از گذشته. تعداد و تردد بالای خودروها و موتورسیکلتها و مصرف چندین میلیون متر مکعبی سوختهای فسیلی، بلند مرتبه سازیهای قانونی و غیر قانونی، نابودی باغها و قطع درختان، وجود صنایع و واحدهای کوچک و بزرگ آلاینده و در آخر متراکمتر کردن جمعیت و گنجاندن بیش از 8 میلیون نفر در شهری به مساحت ۷۳۰ کیلومتر مربّع در کنار شرایط جوی پایدار و پدیده اینورژن (وارونگی هوا) عواملی هستند که تهران را به شهری خاکستری تبدیل کردهاند. عواملی که در بسیاری دیگر از کلانشهرهای ایران که به درد آلودگی هوا مبتلا هستند مشابه است.
روزنامه
شرق امروز هم در ادامه سلسله گفتوگوهایی که با نزدیکان آیتالله هاشمی منتشر کرده به سراغ محمود علیزاده طباطبایی، وکیل خانواده هاشمی رفته و با او درباره آیتالله هاشمی به گفتوگو نشسته است. بخش مهمی از این گفتوگو به زوایای مختلف پرونده مهدی هاشمی هم میوردازد که در ادامه این بخش را میخوانیم:
نظر آقای هاشمی
نسبت به پرونده مهدی چه بود؟
قبل از اینکه
پرونده دادگاه برود از محتوای پرونده اطلاع کامل داشتیم. آقای هاشمی به من گفت
محتوای پرونده چیست. گفتم چیزی نیست. هاشمی تأکید داشت
پرونده مهدی بهطور منصفانه رسیدگی شود. ببینید در ماجرای ٨٨ همه متهمان اولیه را
همان روز شنبه یا یکشنبه بعد از انتخابات بازداشت کردند. بقیه متهمان هم رفتهرفته
تا تیرماه دستگیر شدند. مهدی تا آخر مرداد تهران بود. نه احضار و نه متهم شد. هیچ
مطلبی هم علیه او منتشر نشد. مهدی تصمیم گرفت برود و امکان ادامه تحصیل خود را
بسنجد.
اما این سفر در آن مقطع سؤالبرانگیز
است.
خیر. ببینید، مهدی
میگفت امکان فعالیت برای او در دولت احمدینژاد بهویژه بعد از قضایای ٨٨ وجود
ندارد. مهدی زمان ریاستجمهوری هاشمی، مدیر تأسیسات دریایی بود. زمان آقای خاتمی،
مدیر سازمان بهینهسازی مصرف سوخت بود تا سال ٨٤. از سال ٨٤ از آن سمت استعفا داد
و فقط مسئول دفتر آقای هاشمی در هیئت امنای دانشگاه آزاد بود. معتقد بود بعد از ٨٨
حتی امکان فعالیت در این دفتر را هم ندارد. میدانید در آن مقطع دانشگاه آزاد و سایت
مربوط به آن هم متهم بودند. بههمیندلیل مهدی تصمیم گرفت تا برای ادامه تحصیل
برود. با هیچ ممنوعیتی هم مواجه نبود، نه ممنوعالخروج بود و نه از جایی تذکری دریافت
کرده بود. به اسم بازرسی از شعب دانشگاه آزاد از کشور خارج شد. آنجا رفت و بررسی
کرد و توانست از آکسفورد پذیرش بگیرد.
برای پذیرش از آکسفورد ظاهرا شرایط
سختی وجود دارد و علاوه بر همه شرایطی که باید دارا بود، ظاهرا باید از کانالی هم
وارد شد.
مهدی در میان
فرزندان هاشمی از همه ناشناختهتر مانده است. مهدی نفر چهلم یا چهلوسوم کنکور
سراسری بود. فارغالتحصیل دانشکده فنی دانشگاه تهران است. شبیهترین بچهها به خود
آقای هاشمی هم همین مهدی است. مهدی رفت و یک دوره زبان هم گذراند و بعد هم به صورت
طبیعی از آکسفورد پذیرش گرفت. بااینحال، مهدی بههرجهت پسر هاشمیرفسنجانی است و
این بالاخره جزء شاخصهایی است که آنجا میخواهند پذیرش دهند. البته خیلی راحت هم
نبود. بیش از شش یا هفت ماه طول کشید تا پذیرش گرفت.
پس هیچ احضاریهای برای مهدی
صادر نشده بود؟
اواخر سال ٨٨ بود،
اسفند ٨٨ بود که به منزل مهدی احضاریهای به نام مهدی هاشمیرفسنجانی فرزند علیاکبر
آمد. درحالی که او مهدی هاشمیبهرمانی است و فرزند اکبر. این احضاریه ایراد داشت.
من احضاریه را به زندان اوین و نزد بازپرس بردم. گفتم مهدی هاشمی با مجوز قانونی
از کشور خارج شده و آدرس اقامتگاه قانونی او در لندن هم به همین آدرس است. طبق آیین
دادرسی کیفری، اگر حضور او الزامی است شما از طریق معاونت بینالملل قوه قضائیه به
وزارت خارجه اعلام کنید تا او احضار شود و بازگردد. به من گفت خیر اگر لازم بود به
شما اطلاع میدهم.
بعد از آن هیچ احضاریه دیگری نیامد؟
خیر، نهتنها احضاریه
نبود، بلکه برخی اصرار داشته که او بازنگردد. اما مهدی خودش اصرار داشت بازگردد. میگفت
درسهای کلاسیک من تمام شده است و فقط رسالهام مانده که در ایران هم میتوانم
انجام دهم. دلیلی ندارد بمانم و باید برگردم و محاکمه شوم.
آقای هاشمی چه نظری دراینباره
داشتند؟
مهدی سه یا چهار
بار از لندن به دوبی آمد و ما آنجا یکدیگر را ملاقات کردیم و آقای هاشمی میگفت که
مهدی را قانع کن که بازنگردد... بعد آقای هاشمی رفت نزد آقا و گفت که مهدی اصرار
دارد بازگردد و محاکمه شود. نظر ما هم این است که منصفانه به اتهامات او رسیدگی
شود.
بعد از بازگشت مهدی به ایران، قبل از اینکه
او بازداشت شود، آیا تلاشی از سوی خانواده هاشمی انجام شد؟
آقای هاشمی به من
گفت که به من گفتهاند مهدی را یک هفته در بازداشت نگه میداریم. هاشمی گفت من
گفتم که نه یک هفته، بلکه چند ماه نگه دارید، اما ارتباطش با من قطع نشود. بنابراین
ارتباط مهدی با هاشمی قطع نشده بود.
یعنی از داخل زندان با هم تماس
داشتند؟
بهطورمرتب با هم
تماس داشتند. قاضی پرونده مهدی به من گفت. من گفتم این پرونده از منع تعقیب تا
اعدام میتواند کیفرخواست داشته باشد.
گفتم که اگر مهدی این اتهامات را نپذیرد، هیچ دلیل دیگری برای اقامه دعوا
وجود ندارد. اما اگر مهدی بپذیرد، حتی به اتهام اخلال در نظام اقتصادی میتواند
اعدام بگیرد.
در دادگاه فقط شما وکلا و مهدی
حضور داشتید؟
بله، چون غیرعلنی
بود و بیشترین دفاع را هم خود مهدی انجام داد. ما از روز اول درخواست دادیم که
دادگاه علنی باشد. حتی بعد از پایان دادگاه درخواست دادیم که چون جلسات فیلمبرداریشده
است همه آن فیلم ها، مثل محاکمه کرباسچی از صداوسیما منتشر شود یا اجازه انتشار آن
در فضای مجازی داده شود.
در فاصلهای که مهدی زندان بود،
آقای هاشمی برای ملاقات رفت. چون میدانم که دیگر اعضای خانواده و همسر هاشمی هم
برای ملاقات رفته بودند.
آقای هاشمی به من
گفت که مهدی از زندان تماس گرفته و میخواهد من را ببیند. این درخواست مهدی با
فاصله چند روزه از درخواست محمود احمدینژاد بود که میخواست با رحیمی یا بقایی در
زندان ملاقات کند و این در خواست رد شده بود. به هاشمی گفتم مهدی خواسته یا
درخواست قوه قضائیه است؟ گفت مهدی به من زنگ زده است. این درخواست قبل از برگزاری
دادگاه و در طول ٨٩ روز بازداشت مهدی برای بازجویی مطرح شده بود. هاشمی به من گفت
که رفتم. گفت که سرپرست دادسرا به او گفته که به مهدی بگویید درخواست عفو بدهد.
هاشمی هم گفته بود که خود مهدی باید این را به من بگوید تا بفهمم جریان چیست. هاشمی
گفت، مهدی را آوردند. مهدی گفت من اینجا نمیتوانم صحبت کنم، برویم در حیاط قدم
بزنیم.
باران هم میآمد و
چتری گرفتیم و قدم زدیم. مهدی گفت از من خواستهاند، تقاضای عفو بدهم، من هم گفتهام
باید با پدرم مشورت کنم. من گفتم حالا نظر خودت چیست؟ گفت من کاری نکردهام که
تقاضای عفو بدهم. من میخواهم عادلانه به اتهاماتم رسیدگی شود. هاشمی گفت من گفتم
که فردا میروم و این موضوع را با آقا مطرح میکنم. هاشمی گفت من خدمت مقام معظم
رهبری رسیدم و موضوع را مطرح کردم.
آقا گفت نظر شما چیست؟ گفتم اگر
درخواست عفو بدهیم اتهامات مهدی همیشه باقی خواهد ماند و میگویند که به خاطر دوستی
با شما اعمال نفوذ شده است. اجازه بدهید که به اتهامات مهدی به صورت قانونی و
منصفانه رسیدگی شود.
ملاقات کجا انجام شده بود؟
داخل زندان اوین.
بعد از اجرای حکم و زندان مهدی،
دیگر ملاقاتی انجام نشد؟
آقای هاشمی نرفت.
نرفت یا اینکه نشد که برود؟
شأن آقای هاشمی
نبود که برود. اما دیگر اعضای خانواده میرفتند. آنها هم داخل صف میایستادند و میرفتند.
باید چندین پله را بالا میرفتند که عفت خانم نمیتوانست برود و بههمیندلیل بعدا
تمهیداتی در نظر گرفتند که از محل دیگری تردد کنند. خانواده زندانیان در آن فاصله
با خانواده هاشمی ملاقات میکردند و بعضا هم گزارشهایی را از این ملاقات به آقای
هاشمی ارائه میکردیم. بیشترین نگرانی
هاشمی این بود و میگفت که نگرانم عملکرد ما به دین مردم آسیب بزند.
یکی از موضوعات پر بحث این روزها در شبکههای اجتماعی، استفاده سریال معمای شاه از ترانههای خوانندههای پیش از انقلاب است. موضوعی که در روزنامهها بیش از پیش مورد توجه طنزپردازان قرار گرفته است. از جمله این کاریکاتور علی میرایی در ضمیمه نیشخط روزنامه قانون است.